جامه ای که تن مرده را پس از غسل بدان خشک کنند. (از برهان) : براهام گفت ای نبرده سوار همی رنجه داری مرا خوارخوار بخسبی و چیزت بدزدد کسی از این در مرا رنجه داری بسی بخانه درآی ار جهان تنگ شد همه کار بی برگ و بی رنگ شد به پیمان که چیزی نخواهی ز من ندارم بمرگ آبچین و کفن. فردوسی. بپوشم (مرا به آیین به جامه ی عجم کفن وآبچین ده ز کافور نم. اسدی. و آن را به عربی مرشحه و مرشف (ربنجنی) و قطیفه گویند.
جامه ای که تن مرده را پس از غسل بدان خشک کنند. (از برهان) : براهام گفت ای نبرده سوار همی رنجه داری مرا خوارخوار بخسبی و چیزت بدزدد کسی از این در مرا رنجه داری بسی بخانه درآی ار جهان تنگ شد همه کار بی برگ و بی رنگ شد به پیمان که چیزی نخواهی ز من ندارم بمرگ آبچین و کفن. فردوسی. بپوشم (مرا به آیین به جامه ی ْ عجم کفن وآبچین ده ز کافور نم. اسدی. و آن را به عربی مرشحه و مرشف (ربنجنی) و قطیفه گویند.
سفیدرود، و آن دارای دوشعبه است، یکی موسوم به قتورچای که از خوی گذرد و دیگری رود مرند که در جنوب ماری کند به قتورچای پیونددو در ماریکند شعبه اصلی آقچای که از جنوب چالدران جاری است به آن پیوسته در مغرب جلفا به ارس آمیزد
سفیدرود، و آن دارای دوشعبه است، یکی موسوم به قتورچای که از خوی گذرد و دیگری رود مرند که در جنوب ماری کند به قتورچای پیونددو در ماریکند شعبه اصلی آقچای که از جنوب چالدران جاری است به آن پیوسته در مغرب جلفا به ارس آمیزد